سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نگاهی به زندگی

این جند تا فلش از برونو بوزوتو را ببینید به نظرم کلی کیف خواهید کرد ضمن این که سرعت لود آنها هم خیلی بالاست و معطل نمی شوید

 

المپیک

تفاوت ایتالیا و اروپا (به نظرم بوزتو باید جای ایتالیا ایران را می گذاشت البته الان  شما هم با این فرض فلش را ببینید به ویژه که پرچم ایتالیا هم خیلی شبیه ایران خودمان است)

کارهای خوب و بد(اینم با فرض ایران ببینید)

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 84 دی 12 :: 3:27 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

 

این چند تا عکس هم برای این که از خستگی در بیایید

گافهای سینمایی فیلمهای مشهور هالیوود است

کارگردان بیسیمش را جاگذاشته شاید هم داشته راهنمایی میکرده

 

والله به هواپیما نمیشه گفت لطفا پرواز نکن اما به عوامل فیلم میشه یه دستورایی داد

جانی دپ در فیلم دزد دریایی  فیلم قشنگی بود اما ن هم موقع دیدن آن متوجه این سوتی نشدم

استاد بزرگ فقط نگران وقتش بوده این اصلا سوتی نیست

آقایان اصلا شلیک هم نمی کنند همش فیلمه 

 

 




موضوع مطلب :


شنبه 84 دی 3 :: 8:34 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

چند تا پرسش اخلاقی

 

پرسش اول


اگر زنی را بشناسید که حامله است و از قبل 8 بچه دارد که سه تا از آنها کر، دو تا از آنها کور و یکی از آنها عقب‌مانده ذهنی هستند، آیا به او توصیه می‌کنید که سقط جنین کند؟


«قبل از این که پاسخ این پرسش را در پائین همین صفحه ببینید، پرسش بعدی را جواب دهید.»

 

پرسش دوم
فرض کنید می‌خواهند رهبری برای جهان انتخاب کنند و شما هم باید در این انتخابات رأی بدهید.
در زیر، واقعیتهایی در مورد سه نفری که کاندیدا هستند آورده شده است:

کاندیدای اول
با سیاستمداران نادرست و متقلب ارتباط دارد و با ستاره‌شناسان مشورت می‌کند. دو معشوقه داشته و به شدت سیگاری است و 8 تا 10 لیوان مشروب در روز می‌خورد.

کاندیدای دوم
تا کنون دوبار از اداره اخراج شده است، تا ظهر می‌خوابد، در دوران دانشکده تریاک مصرف می‌کرده و هر روز عصر یک چهارم بطری ویسکی می‌خورد.


کاندیدای سوم

او قهرمان قلابی جنگ است. خام خوار است، سیگار نمی‌کشد، فقط گاهی آبجو می‌خورد و روابط عاشقانه خارج از محدوده ازدواج نداشته است.

به کدامیک از این کاندیداها رأی می‌دهید؟
اول تصمیم بگیرید و بعد برای دیدن پاسخ به قسمت پائین این صفحه مراجعه کنید.
 
 

 

 

 

 

کاندیدای اول فرانکلین روزولت است.
کاندیدای دوم وینستون چرچیل است.
کاندیدای سوم آدولف هیتلر است.


ضمناً اگر پاسخ شما به پرسش مربوط به سقط جنین مثبت بوده است بدانید که بتهوون را کشته‌اید




موضوع مطلب :


شنبه 84 آذر 26 :: 8:3 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

چقدر سخت بود

روز سه شنبه بین خبرنگاران مجلس ناگهان خبری طوفان به پا کرد

شفیق خبرنگار واحد مرکزی خبردر حال که گوشی تلفن در دستش بود خیلی ساده و مثل همه اخبار دیگر گفت بچه ها یه خبر جدید :یه هواپیما سقوط کرده

کجا؟ کی؟

الان . افتاده سمت سه راه آذری

کدوم هواپیما؟

او از فردی که آنطرف تلفن بود همین را سوال کرد و پاسخ داد:میگه یه هواپیمای سی 130 باری بوده که میرفته بندر عباس

ناگهان خانم ... که همسرش قرار بود برای شرکت در مانور به بندر عباس برود روی صنلی خشکش زد

تلفنها پی در پی شماره می گرفتند یا زنگ می خوردند

خلیل حیدری هم پاهایش سست شد و روی زمین نشست :خدایا برادرم

اشک ها را نمیشد کنترل کرد . جو جایگاه خبرنگاران خفه شد

حسین رنجبران مرتب گریه می کرد و بسیاری از همکاران را به زحمت ساکت می کردی شاید کسانی که در میان ما بودند و عزیزان خود را از دست داده بودند آرام شوند

هیچ کس جرات تسلیت گفتن هم نداشت می گفتیم شاید دروغ باشد

یکی از بچه ها آرام گفت برادر ناصر خیر خواه هم توی همین پرواز بود ... ومن ناصر را یکی از بهترین دوستانم می دانستم کنارم ایستاده بود ولی ... خدایا چطور به او بگویم

دیگران را دلداری می داد بدون آنکه بداند بر سر خودش چه آمده است

ساعت سه تقریبا همه رفته بودند به همکاران خانم ... گفتم او را تنها نگذارند با به خانه اش رفتند در حالی که به شدت تحت تاثیر بودند

هفته پیش با مرحوم حمید رضا خیرخواه کنار بالین برادرش (ناصر.مجری تهران بیست) بودم می گفت دعا کن برادرم شفا پیدا کند

امروز ناصر خیرخواه با قلبی بیمار به دنبال جسد سوخته برادرش میگشت و نمی یافت اشک میریخت و من می مردم و زنده می شدم و کمکی نمیتوانستم

علیرضا افشار هنوز از دست شوخیهای من فراری بود

نیلی هفت سال با من همکار بود و دوست

 علیرضا برادران نجارقرار بوداین هفته عکسهایم را بیاورد

ابراهیم بقایی قرار بود برای دوربین ام 3500 من یک مشتری پیدا کند

کاظم نژاد مرتب از من میپرسید تو چی میخوری که اینقد قد می کشی و من برایش احترام زیادی قایل بودم

و ......... 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 84 آذر 16 :: 3:28 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

 

چقدر سرگرم زندگی شده ایم؟

 نمی خواهید نگاهی به نوشته پایین بیاندازید؟ مال من نیست این نوشته و واقعا به خوندنش می ارزه

Today we have bigger houses and smaller families; more conveniences, but less time

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر


 

we have more degrees, but less common sense; more knowledge, but less judgment

مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم


 

We have more experts, but more problems; more medicine, but less wellness

متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر


 

We spend too recklessly, laugh too little, drive too fast, get to angry too quickly, stay up too late, get up too tired, read too little, watch TV too often, and pray too seldom

بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می کنیم، خیلی زود عصبانی می شویم، تا دیروقت بیدار می مانیم، خیلی خسته از خواب برمی خیزیم، خیلی کم مطالعه می کنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم و خیلی بندرت دعا می کنیم


 


We have multiplied our possessions, but reduced our values. We talk too much, love too little and lie too often

چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم


 
We‘ve learned how to make a living, but not a life; we’ve added years to life, not life to years

زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان


 
We have taller buildings, but shorter tempers; wider freeways, but narrower viewpoints

ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر

 


We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم


 
We"ve been all the way to the moon and back, but have trouble crossing the street to meet the new neighbor

ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم
 


We"ve conquered outer space, but not inner space. We"ve split the atom, but not our prejudice

فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را

 


we write more, but learn less; plan more, but accomplish less

بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام  می رسانیم


 
We"ve learned to rush, but not to wait; we have higher incomes, but lower morals

عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر


 
We build more computers to hold more information, to produce more copies, but have less communication. We are long on quantity, but short on quality

کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم
 


These are the times of fast foods and slow digestion; tall men and short character; steep profits and shallow relationships

اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی


 


More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two incomes, but more divorce; fancier houses, but broken homes


فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده


 


That’s why I propose, that as of today, you do not keep anything for a special occasion, because every day that you live is a special occasion


بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است


 


Search for knowledge, read more, sit on your front porch and admire the view without paying attention to your needs


در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید


 


Spend more time with your family and friends, eat your favorite foods, and visit the places you love


زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید


 


Life is a chain of moment of enjoyment, not only about survival


زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است


 


Use your crystal goblets. Do not save your best perfume, and use it every time you feel you want it


از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید


 


Remove from your vocabulary phrases like “one of these days” and “someday”. Let’s write that letter we thought of writing “one of these days”


عباراتی مانند ”یکی از این روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم ”یکی از این روزها“ بنویسیم همین امروز بنویسیم


 


Let’s tell our families and friends how much we love them. Do not delay anything that adds laughter and joy to your life


بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که می تواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید


 


Every day, every hour, and every minute is special. And you don’t know if it will be your last


هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد


 


If you’re too busy to take the time to send this message to someone you love, and you tell yourself you will send it “one of these days “. Just think…”One of these days “, you may not be here to send it !


اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید، و به خودتان می گویید که ”یکی از این روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنید ... ”یکی از این روزها“ ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید




موضوع مطلب :


چهارشنبه 84 آذر 9 :: 7:14 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    
<   <<   6   7   8   >   
درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 207716