• وبلاگ : نگاهي به زندگي
  • يادداشت : انجمن قلبهاي عاشق
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + جزيره اسرار اميز 

    صفحه هاي دفترت به اسمم سياه مي شود...اسمم دفترت را اندوه مي کند. « من » اندوهم و تو دوستم داري. فرياد مي زني دوستم داري.فرياد مي زني و التماست مي کنم نخواه که دوست بمانم. دفترت پر از انزجار از من است. من ِ اين همه زجر آور. مي نويسي که لخت و عور مي شوي و من داخل خلوت نداشته ات مي شوم. مي نويسي در هزار پستوي خودم فرو رفته ام و تو « حق» ورود نداري.سياه مي کند اسمم را ، دفترت. پررنگم مي کني از بي همه چيزي.من ِ بي همه چيز.

    ته تر از اين نمي روم. گريز مي زنم از اين سياهي .........................................مي گم كه من اگه ادبيات مي خوندم حتما يك ..... مي شدم نه؟؟؟؟؟