سلام
من چقدر از دست تو عذاب بكشم مسعود!
چرا اينقدر منو اذيت مي كني
مي خواي لوت بدم؟
مي خواي بگم جيره خوار صهيونيستي؟
مي خواي بگم مواجب بگير اجانبي؟
بگم؟
بگم با كيف انگليسي تو كدوم خيابون ديدنت؟
نه ولش كن نمي گم
هرچي باشه ما باهم نون ونمك خورديم نه؟
پس بي خيال
مطالب زياد بود نتونستم همشو بخونم چون الان كافي نتم
به هر حال اميدوارم موفق باشين
فعلا باي
سلام ..
آمدم فقط به رسم قديم بگم من به روزم...فعلا..
چه وبلاگ جالبي داري. . .
به نظر من خيلي ها حرف دلشون با اون چيزي كه ميگن يكي نيست
بازم به ما سر بزن اقا مسعود
حالا بايد بگم با وفايي!
البته من هم اونقدرها هم بيوفا نيست. دو سه بار خواستم خدمت برسم كه در ترافيكهاي سنگين گير كردم.
به هر حال خوشحال شدم.
سعي ميكنم در آينده پربارتر بيام.
دست علي يارتان.
خامنهاي رهبرتان.
دوستت دارم.
يه شيخي بالاي سر در حانقاهش انگاري يه چيزايي با چنين عنواني نوشته بود
آنكه در بارگاه حق به جاني ارزد در خانقاه ... به ناني ارزد !
من بودم حتما مهمونش مي كردم و سعي مي كردم يه رفيق خدا نپرست رو هم به جمع رفقاي خدا پرستم اضافه كنم !
اولا رئيس خودتي وآباء و اجدادت
فاقا ديروز بعد از مدتهاتثانيا محمد هم خوبه بعضي وقتا مي بينمش
عصار هم بد نيست اتفاقا ديروز بعد از مدتها مردمي شده بود و به ما هم سرزد
در مورد مورد وبلاگم هم ممنون
تو هم وبلاگر خوبي هستيا
راستي از رفيق آلمانيت چه خبر نزني مسيحي بشي
لينكيدمت
با سلام.
اين بيت شعر : (( ميرسد به گوش ريل سوت ممتد رفتن زين ديار بايد رفت با قطار تنهايي )) از بنده است. فكر نميكنيد اگر با نام نويسنده يا شاعر قيد بشه بهتر خواهد بود؟ موفق باشيد.
بازم سلام
نمي دونم چرا اشتباهي آدرس وبلاگ خودتو برات گذاشتم
صحيحش اينه
به من حتما سر بزن
يا حق
خبري از آقا مسعود مان نيست
مگر در عرصه وب فرصت ديدار فراهم آيد والا حضرت والامراتبي دارند بسي بالا
از وبلاگ برادر فرشاد اومدم اينجا !
من راه خونمو گم كردم ! شما نمي دوني كجا ست؟