به نام حضرت دوست
اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست؟
اين چه شمعي است كه جان ها همه پروانه اوست؟
از فراق نمي گويم از هجرت هم ، از غمهاي بيشماري كه نبودن تو بهانه جاري شدنشان گشته، از سكوت آينه ها كه پر از بغض در انتظار شكستن بي تابي مي كنند ، نه از اينها نمي گويم از شرمساري آب كه چگونه با عطش لبهاي تو هنوز هم آب است؟!...
من از لطافت مهر تو سخن مي گويم كه سخاوتمندانه بر آبي دلها گسترده مي شود!
التماس دعا
يــــــا علــــــي