( بنام تو اي ارام جان )
عمر خود کردم تباه در روزگار ..... چونکه نفسم بخواهش سازگار
برفکند از ريشه عمرم را مآل ..... تا که اوردم به سر خاک ملال
زين سبب کارم بدين جا در کشيد ..... که شدم از خير خود من نا اميد
با چنين حالي برندم سوي گور ..... که ندارم توشه بر اين راه دور
نه مرا يار و نه اعمال نکوست ..... لاجرم کردار زشتم روبروست
گر مرا بودي عمل نيکو يقين ......ميگرفتم حشر خود بر صالحين
همچنين خائف نبودم از عقاب .....لا اخاف منک من سوء العذاب
چون بشارت داده اي بر صالحين .....فيه من جنات عدن خالدين
..............................................................................
ممنون كه كلبه محقر منو با حضورتون مصفا نموديد
عزت زياد / سرفراز باشيد