خارم اگر از خاري..خارم تو مپنداري.دانم كه مرا با گل..يكجا تو نگهداري..
گل را تو به آن گويي.كه از عشق معطر شد..آن گل كه فقط گل بود.در حادثه پر پر شد..
سوداي تو را دارم..من از دل و از جانم.گفتند كه پيدا شو..ديدند كه پنهانم..گفتند كه پيدا كن..خود را و تو را با هم..گفتم كه پيدا هست..در هر نفس آدم..پيداست و من پنهان..من در تن و او در جان..يك آن نظري كردم..در خود گذري كردم..ديدم كه نه در دوري..نزديك تر از نوري..در راه عبور از تو..من اين همه دور از تو..يك عمر نينديشم.هيهات، تو در پيشم..چشم است كه بينا نيست..در عشق كه اين ها نيست ..