سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نگاهی به زندگی

(مسعود در بیمارستان است من از او خواستم که چیزی در وبلاگش بنویسد او نمی تواند. من از او تکه یادداشتی را گرفته ام برای این که در وبلاگش قرار دهم . برایش دعا کنید . وضعیت خوبی ندارد.- وحید-) 

سی سی یو

تنها واژه ای که هیچگاه به آن فکر نکرده بودم

این روزها چقدر کلمه هپارین برایم چندش آور شده است . می دانم نمی میرم اما درگیر شدن با متورال . املو دیپین. تی ان جی و ... لرزش دستهایم را بیشتر می کند .

پرستارها همیشه خانمهای سپید پوشی بودند که برایم تداعی سلامتی می کردند اما این روزها نه . آنها آلارم بیماری می دهند بی آنکه بخواهند.

 برای مردن هیچ وقت زود نیست  ولی من بیش از همه نگران اشتباهاتم هستم و فرصت هایی که باید پاسخگو ی هدرشان باشم

آخر این قصه ، چشم هایت را ببند

فردا که بیدار شدی

صبح شده است .

 




موضوع مطلب :


سه شنبه 84 اسفند 16 :: 4:8 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 22
کل بازدیدها: 208091