سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نگاهی به زندگی

 

چقدر سرگرم زندگی شده ایم؟

 نمی خواهید نگاهی به نوشته پایین بیاندازید؟ مال من نیست این نوشته و واقعا به خوندنش می ارزه

Today we have bigger houses and smaller families; more conveniences, but less time

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر


 

we have more degrees, but less common sense; more knowledge, but less judgment

مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم


 

We have more experts, but more problems; more medicine, but less wellness

متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر


 

We spend too recklessly, laugh too little, drive too fast, get to angry too quickly, stay up too late, get up too tired, read too little, watch TV too often, and pray too seldom

بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می کنیم، خیلی زود عصبانی می شویم، تا دیروقت بیدار می مانیم، خیلی خسته از خواب برمی خیزیم، خیلی کم مطالعه می کنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم و خیلی بندرت دعا می کنیم


 


We have multiplied our possessions, but reduced our values. We talk too much, love too little and lie too often

چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم


 
We‘ve learned how to make a living, but not a life; we’ve added years to life, not life to years

زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان


 
We have taller buildings, but shorter tempers; wider freeways, but narrower viewpoints

ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر

 


We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم


 
We"ve been all the way to the moon and back, but have trouble crossing the street to meet the new neighbor

ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم
 


We"ve conquered outer space, but not inner space. We"ve split the atom, but not our prejudice

فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را

 


we write more, but learn less; plan more, but accomplish less

بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام  می رسانیم


 
We"ve learned to rush, but not to wait; we have higher incomes, but lower morals

عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر


 
We build more computers to hold more information, to produce more copies, but have less communication. We are long on quantity, but short on quality

کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم
 


These are the times of fast foods and slow digestion; tall men and short character; steep profits and shallow relationships

اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی


 


More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two incomes, but more divorce; fancier houses, but broken homes


فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده


 


That’s why I propose, that as of today, you do not keep anything for a special occasion, because every day that you live is a special occasion


بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است


 


Search for knowledge, read more, sit on your front porch and admire the view without paying attention to your needs


در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید


 


Spend more time with your family and friends, eat your favorite foods, and visit the places you love


زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید


 


Life is a chain of moment of enjoyment, not only about survival


زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است


 


Use your crystal goblets. Do not save your best perfume, and use it every time you feel you want it


از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید


 


Remove from your vocabulary phrases like “one of these days” and “someday”. Let’s write that letter we thought of writing “one of these days”


عباراتی مانند ”یکی از این روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم ”یکی از این روزها“ بنویسیم همین امروز بنویسیم


 


Let’s tell our families and friends how much we love them. Do not delay anything that adds laughter and joy to your life


بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که می تواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید


 


Every day, every hour, and every minute is special. And you don’t know if it will be your last


هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد


 


If you’re too busy to take the time to send this message to someone you love, and you tell yourself you will send it “one of these days “. Just think…”One of these days “, you may not be here to send it !


اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید، و به خودتان می گویید که ”یکی از این روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنید ... ”یکی از این روزها“ ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید




موضوع مطلب :


چهارشنبه 84 آذر 9 :: 7:14 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

 

به سلامتی درخت    /  نه به خاطرمیوه اش   /    به خاطر سایه اش

به سلامتی کرم خاکی    /    نه به خاطر کرم بودنش    /    به خاطر خاکی بودنش

به سلامتی دیوار    /    که هر مرد و نا مردی بهش تکیه می کنه

به سلامتی مورچه    /    که کسی اشکش رو ندیده

به سلامتی خیار    /    نه به خاطر خ اش    /     به خاطر یارش

به سلامتی گاو    /    چون نگفت من    /    گفت ما

به سلامتی شلغم    /نه به خاطر شلش    /    به خاطرغمش

به سلامتی سگ    /    نه به خاطرپارسش    /    به خاطر وفاش

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 84 آبان 30 :: 5:19 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

    

                درسهائی برای زندگی :

 

1- اعتماد سازی سالها بطول می انجامد، اما ممکن است در عرض چند ثانیه از میان برود.

2- در این دنیا اهمیت ندارد که چه چیزهایی دارید، بلکه این مهم است که چه کسی را در زندگی خود دارید.

3- هنگامی که خود را با دیگران مقایسه میکنید در واقع ارزش وجودی خود را زیر سوال میبرید. ما همگی افرادی بی همتا و منحصر بفرد میباشیم.

4- شما میتوانید کاری را در یک لحظه انجام دهید که تا پایان عمر موجب پشیمانی و اندوه شما شود.

5- برای رسیدن به شخص آرمانی و ایده آل خودتان به روندی مادام العمر نیاز است.

6- با بهره گیری از فرصتهاست که ما شجاعت را می آموزیم.

7- یا باید رفتار و نگرش خود را کنترل کنید و یا آنکه تحت فرمان رفتار خود در خواهید آمد.

8- ما نسبت به کرده خود مسئولیم، صرفنظر از اینکه چگونه آن را توجیه کنیم.

9- هر چقدر هم که آغاز یک رابطه پر حرارت و عاشقانه باشد، علاقه و احساسات آتشین فرو خواهد نشست و بهتر است چیز دیگری جای آن را بگیرد.

10- قهرمانان افرادی هستند که عملی را که میبایست انجام پذیرد را انجام می دهند، صرفنظر از پیامدهای آن.

11- پول ابزاری نامناسب برای امتیاز دهی است.

12- میزان کمال و پختگی به نوع تجارب و میزان درس گیری شما از آن تجارب بستگی دارد و نه به میزان سن شما.

13-  با خارج شدن از محدوده آسایش است که ما رشد میکنیم.

14- هر مقدار هم که دوست شما خوب باشد، برخی اوقات احساسات شما را جریحه دار خواهد کرد، و شما باید وی را مورد بخشش قرار دهید.

15- این تنها کافی نیست که دیگران را مورد بخشش قرار دهید، برخی اوقات شما خودتان را هم باید ببخشید.

16- هر اندازه هم که قلب شما شکسته شده باشد، جهان برای اندوه شما از حرکت نخواهد ایستاد.

17- پیشینه و شرایط شما قطعا در آنچه که هستید تاثیر گذار بوده اند، اما شما در شکل گیری شخصیت آینده خود مسئول هستید.

18- دو فرد ممکن است به یک چیز واحد و کاملا یکسان نگاه کنند و چیزهایی کاملا متفاوت ببینند.

19- کیفیت ارتباط برقرار کردن شما تعیین کننده کیفیت زندگی شما خواهد بود.

20- شما قادرید به هر چه که میخواهید برسید، بشرط آنکه ایمان داشته باشید که استحقاق آن را دارید و وقت، انرژی و ذهن خود را وقف آن کنید.

21- شما باید اهداف خود را بر اساس خواسته های خود تعیین کنید، و نه خواسته های دیگران.

22- زندگی در گذشته و آینده از زندگی امروز شما میکاهد.

23- اگر تناسب اندام خود را حفظ نکنید در دراز مدت تاوان آن را خواهید پرداخت.

24- در هر کجا از عرصه زندگی که شما برای آن انرژی صرف نمیکنید، زیان خواهد دید.

25- شما قادر نیستید دیگران را وادار کنید تا شما را دوست داشته باشند، تنها کاری که میتوانید انجام دهید آنست که فردی دوست داشتنی شوید.

26- اگر شما از انتظارات و نیازهای خود به دیگران چیزی نگویید، تنها چیزهایی را که آنها حدس میزنند شما به آن نیاز دارید را در اختیارتان قرار خواهند داد. و این ممکن است با خواسته های شما بسیار متفاوت باشد.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 84 آبان 18 :: 9:24 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

سلام

من بابا شدم . فاطمه خانم تعداد شناسنامه های توی کمد خانه ما را به 3 عدد افزایش داد

مادرم می گفت ایشالله بچه دار می شی می فهمی من از دست شما چی می کشیدم

الان که هنوز فاطمه خانم چند روز بیشتر نداره وقتی گریه می کنه اشک منم در میاد

واقعا مادرم راست میگفت

                     ..................................

 زنهایی که به دنبال برابری با مردها هستند آرزوی بسیار کوچکی دارند !
" تیموتی لیری "


اگر مردها می توانستند حامله شوند آن وقت سقط جنین آیین مقدسی می شد !
"فلورانس کندی "


زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است !
"گلوریا استاینم "

شما همیشه می توانید برای سالگرد ازدواج ، شوهرتان را غافلگیر کنید . فقط کافی است یادش بیاورید که آن روز سالگرد ازدواج شماست !!!
" ال شلاک "

شوهرم گفت به فضای بیشتری احتیاج دارد ، من هم او رابه بیرون خانه فرستادم و در را پشت سرش قفل کردم !
"رز آنی "

طبقه بندی مردها از نظر مادر من : مرد خوب برایت هر کاری انجام می دهد ، مرد بد هر بلایی که بتواند به سرت می آورد.
"مارگارت ات وود "

پرسش : وقتی شوهرت با عصبانیت از خانه بیرون می رود چه کار می کنی ؟
پاسخ : در را پشت سرش می بتدم !
" آنجلا مارتین"  

اگر چه می دانم دوستم دارد
امشب غمگینم
چون نگاهش
به شیرینی رویاهای من نبود
.
" سارا تیزدیل "

مردها با یک بیماری وراثتی متولد می شوند . روانشناسان در تعریف این بیماری می گویند : ترس از اینکه اگر به زنی وابسته شوی ، مرد مجردی در جای دیگری ممکن است از زندگی بیشتر از تو لذت ببرد !
" دیو باری "

 

مردها از صفت " جوان " برای زنهای زیر 18 سال و مردهای زیر 80 سال استفاده می کنند !!!
"نانسی لین دزموند "

اگر زنی رنگ شاد بپوشد رژ لب بزند ، و کلاه عجیب و غریبی سرش بگذارد ، شوهرش با اکراه او را با خودش به کوچه و خیابان می برد . ولی اگر کلاه کوچکی بر سرش بگذارد و کت و دامن خیاط دوز تن کند شوهرش با کمال میل او را بیرون می برد و تمام مدت به زنی که لباس رنگ شاد پوشیده و کلاه عجیب و غریب سرش گذاشته و رژ لب زده است خیره می شود !!!
"بالتیمور بیکن "

فکر می کنید قبل از اینکه یک مرد اعتراف کند که گم شده است چند راه دیگر را باید بالا و پایین برود ؟!
" نویسنده ی ناشناس "

تنها 99 درصد مردها هستند که باعث بدنامی 1 درصد باقی مانده می شوند !
" نویسنده ی ناشناس "

او مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود .
"جرج الیوت "

ما نقاط مشترک زیادی با هم داشتیم ، من عاشق او بودم و او هم عاشق خودش بود !!!
" شلی وینترز "

وقتی مردی به من می گوید که می خواهد همه ی ورق هایش را رو کند همیشه بی اختیار به آستینش نگاه می کنم !!!
" لزلی بلیشا "

اکثر مردها سه گروه را دوست دارند ولی هیچ وقت آنها را درک نمی کنند : افراد مونث ، دخترها و زنها !!!
"نویسنده ی ناشناس "

حرفی نیست که زنها کودن هستند ،ولی آنها برای این این طور آفریده شده اند که بتوانند با مردها برابری کنند!!!!!
" جرج الیوت "

شما خیلی مردهای باهوش را می شناسید که با زنهای کودن ازدواج کرده اند ، ولی هرگز زن باهوشی را پیدا نمی کنید که با مرد کودنی ازدواج کرده باشد !
" اریکا جانگ "

مردها دارای قوه ی بینایی هستند ولی زنها از بینش برخوردارند .
" ویکتور هوگو"

برای اینکه مردی را واقعا بشناسید ببینید که با یک زن ، یک بچه و یک لاستیک پنچر چطور رفتار می کند .
"نویسنده ی ناشناس "
 
وقتی شما نشسته اید مردها و بچه ها فکر می کنند حتما منتظرید تا کسی کاری به شما بدهد تا برایش انجام بدهید !!!
" سرنا گری "

هیچ وقت سوار ماشین مردهای ناشناس نشوید و فراموش نکنید که همه ی مردها برای شما ناشناس هستند .
" رابین مورگان "

زن بودن کار بسیار شاقی است ، چون معمولا مستلزم سر و کله زدن با مردهاست

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 84 آبان 9 :: 4:3 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    

                     

از خواب که بیدار میشی، می بینی تمام اتاقت برف نشسته.

جا می خوری...

 چند بار انگشتتو فرو می کنی تو برفا که مطمئن شی اینا برفن، حتی یه مشتش رو هم می کنی تو دهنت و می جویی... بعد با ترس یه لبخند می زنی و تو دلت میگی آخجون! یه اتفاق عجیب غریب! می شینی رو تختت و فقط نگاه می کنی،

بعد از یه مدت انگار که ازرائیل از بغلت رد شده باشه به خودت میای. می زنه به کلت که ببینی بقیه اتاقارم برف گرفته یا نه... اول از همونجا یه سرک میکشی تو راهرو، خبری نیست یعنی اصلاً چیزی دیده نمیشه. از پنجره نگاه می کنی،

 عادیه،

مثل همیشه سهمت از کل منظره های بیرون همین یه تیر چراغ برقه. بلند میشی و وایمیستی رو تختت و آماده میشی که شیرجه بزنی تو برفا. 

 اتفاقاً عینک شنات هم از دیروز مونده رو تخت، می زنی به چشمت و با دستو پای باز رو شیکم می پری رو برفا...
فرو میری تو برفا.. بیشتر و بیشتر که یهو ازون ور برفا میوفتی بیرون.

چشمت رو به آسمون باز میشه که وسطش ولو شدی. به قول کلا قرمزی زمین با چه سرعتی داره میاد طرفت. حالا فقط یه پرنده کم داری که مثل تو تام و جری بیاد از بغلت رد شه و اول یه لبخند بزنی و بعد یه دفه جیغ بکشی... دهنتو که وا می کنی جیغ بزنی،  اما تو روت رو بر می گردونی و سرتو فرو می بری تو بالش.

درست یه متری زمین متوقف میشی و بعد آروم میای پایین. دوباره پاهات روی زمینن. زمین پر از برفه.. با خودت فکر می کنی احتیاجی به تشکر نیست. تو رختخوابت یه غلطی می زنی و با بی حوصلگی به خودت یاد آوری می کنی که حتما باید سر ساعت 7 بیدار شی.

                    

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 84 مهر 18 :: 7:4 عصر ::  نویسنده : مسعود بصیری    
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 208168