نگاهی به زندگی سلام بگذارید بروم سر اصل مطلب مدت زیادی است که با خودم کلنجار میروم هر چه کتاب تاریخ در منزل داشتم ازنو مطالعه کردم. من مشکل پیدا کرده ام عدالت چیست؟ کجای تاریخ کسی پیدا شده وعدالت را پیاده کرده ودر نهایت کشته نشده است؟ بالاتر از علی چه کسیست ؟ چرا هرکس به سوی عدالت می رود سرنوشتی جز مرگ ندارد؟ چرا می گویند مهدی هم که بیاید در نهایت کشته میشود؟ چند وقتیست فکر می کنم استقرار دائم عدالت در جهان امکان پذیر نیست. اگر کسی بخواهد عدالت را مستقر کند چاره ای جز اینکه شهید بشود ندارد. خداوند اورا از این جهت شهید میکند که شاهدش کند بر آنها که عدالت مانعی بود بر افزون طلبی هایشان دنیا جای شاهدیست نه زندگی موضوع مطلب : چهارشنبه 84 شهریور 9 :: 7:26 عصر :: نویسنده : مسعود بصیری
ارنست شاوبری ستاره شناس معروف می گوید اگر تعدادتمام شن ها وسنگریزه های زمین را در عدد یک میلیون ضرب کنیم تقریبا به تعداد ستاره های کهکشانها نزدیک شده ایم دانشمندان ستاره شناس اخیرا کهکشانی را کشف کرده اند که اندازه خورشید آن صد میلیون برابر خورشید کهکشان راه شیری است حدود دو میلیون سال از پدید آمدن بشر گذشته است دراین دو میلیون سال چند میلیارد انسان بوجود امده و مرده اند و تقریبا ما در حال خوردن نسلهای گذشته خود هستیم بدون اینکه هیچگاه به این مسئله توجه کرده باشیم با این تفاسیر اکنون ما در کجای جهان ایستاده ایم و تمام غرور و نخوتمان چقدر بزرگ است؟ یک اتم ریزوناچیز دویست متر زمین چقدر ارزش دارد؟ یا نه اصلا دویست هزار متر چقدر از جهان خلقت مال ماست؟ آیا آدم مادی چیزی جز یک شکم سیر است و جایی برای لمیدن؟ چندیست فکر می کنم باید در افکارم تجدید نظر کنم به شدت نیاز به یک بازنگری در خودم دارم موضوع مطلب : یکشنبه 84 تیر 26 :: 7:59 عصر :: نویسنده : مسعود بصیری
چند تا عکس زیر را گذاشتم که حوصلتون از دیدن وبلاگ سر نره و تنوعی شده باشه .شاید از خوندن خسته شده باشید البته عکسهای زیادی را به مرور در کامپیوترم ذخیره کرده ام که بعضی ها واقعا جالبن البته از زوایای مختلف اجتماعی واینکه تعریف ما از جالب چی باشه. شاید ((قابل تامل ))کلمه بهتری باشه اگه عکسای زیر مورد استقبالتون قرار گرفت بقیه را هم به مرور روی وبلاگ می گذارم
این یکی مال جنگهای داخلی کامبوجه
برای این هم بهتره توضیحی ندم خودش به اندازه کافی گویاست واما در مورد این عکس باید توضیحاتی را ضمیمه کنم کوین کارتر عکاس این عکس برای عکاسی از قحطی زدگان کشور سودان به آنجا رفته بود که در پشت تعدادی درخت صدای زمزمه واری شنید. وقتی به جستجوی آن پرداخت دختر لاغری را دید که تلاش می کرد تا خود را به مرکز غذا رسانی برساند. او دولا شد تا از آن کودک عکس بگیرد. در همین هنگام یک لاشخور در نزدیکی او به زمین نشست. او در حالیکه به دقت طوری رفتار می کرد که پرنده نترسد، خود را در شرایطی قرار داد تا بهترین تصویر را ثبت کند. او بعد ها اظهار کرد که 20 دقیقه در همانجا منتظر ماند تا عکسی بگیرد که در آن لاشخور پرهایش را گشوده باشد، اما این اتفاق هرگز نیافتاد. پس از گرفتن عکسهایش پرنده را فراری داد و همچنان می دید که دختر بچه به تقلایش ادامه می دهد. پس از آن به سایه درختی رفت، سیگاری گیراند و با خدایش حرف زد و گریه کرد. دختر او می گوید: «پدر پس از آن ماجرا دچار افسردگی شد، و همیشه می گفت که دلش می خواهد مرا رد آغوشش بفشارد.»
موضوع مطلب : جمعه 84 تیر 3 :: 8:30 عصر :: نویسنده : مسعود بصیری
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 210058
|
||